صل الله علی الباکین علی الحسین

۸۶ مطلب توسط «البکا» ثبت شده است

جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ البکا
اللهم عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

اللهم عجل لفرج مولانا صاحب الزمان


مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت :(1) اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید. از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟ امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله : مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد. مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد. و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود. رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد. قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند. افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند. براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست . مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند. گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد. سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود: در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد. او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند. سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند.(2) همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است : امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادى معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخى که در آسمان نمایان مى شود مورد زجر و سختى قرار مى گیرند، در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزى شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانى گردند، در عراق خوف و وحشتى حاکم شود که راه فرار و نجاتى بر آن ها نباشد.(3) 1-حدیث طولانى بود، فرمایشات حضرت گلچین گردیده است . 2- الخرایج و الجرایح : ج 3، ص 133 - 137، ح 53، اکمال الدّین : ص ‍ 525، ح 1. 3- ارشاد: ج 2، ص 378، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 284، س ‍ 13.
۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ البکا
جلسه هفتگی هیئت الزهرا سلام الله علیها

جلسه هفتگی هیئت الزهرا سلام الله علیها

جلسه روضه هفتگی هیئت الزهرا سلام الله علیها 16/11/93

سخنران :حجت الاسلام والمسلمین نقویان

مرثیه سرایی توسط :

حاج اکبر مولایی

حاج محسن اعتمادیان

حاج حسن یوسفی

کربلایی مجتبی قرگزلو

وحاج احد قدمی

برای دریافت صوت و تصویر مراسمات هیئت الزهرا سلام الله علیها به سایت www.alkosar.info مراجعه نمایید .

۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ البکا
[جلسه هفتگی هیئت الزهرا سلام الله علیها1

[جلسه هفتگی هیئت الزهرا سلام الله علیها1


۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۱۵ ب.ظ البکا
'گریه حضرت زکریا بر امام حسین علیه السلام

'گریه حضرت زکریا بر امام حسین علیه السلام


حضرت زکریا (ع ) از پروردگار متعال خواست که اسماء خسمه پنج تن آل عبا (علیهم السلام ) را به او بیاموزد. جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن (علیهم السلام ) را به او یاد داد. وقتى که حضرت زکریا (ع ) اسم حضرت محمد(ص ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و حسن (ع ) را مى فرمود، هم و غم او برداشته مى شد و اندوهش بر طرف مى گشت ، ولى وقتى که اسم حضرت حسین (ع ) را فرمود، گریه گلوگیر او مى شد و پشت سر هم نفس مى زد. روزى فرمود: خداوندا چرا من وقتى اسم آن چهار حضرت را مى برم با نام آنها غم و غصه ام بر طرف مى شود ولى تا اسم حسین را مى برم اشک از چشمانم سرازیر مى شود. و نفسم منقطع و هیجانى مى شود؟! خداوند تبارک و تعالى ، حضرت زکریا را از قصه امام حسین (ع ) با خبر کرد و روضه کربلا را براى آن حضرت تعریف کرد. و به او فرمود: کهیعص .کاف : اسم کربلااست . هاء: هلاک عترت طاهره . یاء: یزید قاتل ظلم کنند بر حسین (ع ). عین : عطش حسین (ع ). صاد: صبر حسین (ع ) بر مصائب . وقتى که حضرت زکریا (ع ) این کلمات را شنید، سه روز درب مسجد را بست و از رفت و آمد مردم به مسجد ممانعت نمود و مشغول گریه وزارى و مرثیه خوانى شد.(1) 1- بحار الا نوار: 44، 223 2- گلهاى اشک ، ص 111
۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ البکا
خاطره رهبر انقلاب از 12 بهمن

خاطره رهبر انقلاب از 12 بهمن


روز موعود فرا رسید آنچه در فرودگاه می‌گذشت، مجموعه ای از احساسات متناقض بود، شادی، وحشت، ناباوری، نگرانی. تالار فرودگاه از دعوت شدگان و مستقبلین پر بود. آنچه پیش روی شماست خاطرات آیت الله سید علی خامنه‌ای از روزهای پرشور انقلاب اسلامی در سال 1357 است که برای مخاطبین نسل جوان انتخاب کرده ایم. خاطره رهبرانقلاب از روز ورود امام به میهن +تصاویر گسترش اعتراض‌ها به جلوگیری از ورود امام خمینی کار را به جایی رساند که بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «با صدای بلند اعلام می کنم که حضرت آیت الله هر وقت میل داشته باشند می توانند به کشور بازگردند.» سرانجام آقای مفتح، عضو کمیته مرکزی استقبال از امام در آخرین ساعات روز دهم بهمن به یکی از نشریه‌ها گفت که رهبر انقلاب 9 صبح، پنج شنبه، 12 بهمن به ایران خواهد رسید. روز موعود فرا رسید آنچه در فرودگاه می‌گذشت، مجموعه ای از احساسات متناقض بود، شادی، وحشت، ناباوری، نگرانی. تالار فرودگاه از دعوت شدگان و مستقبلین پر بود... همه چشم ها به در اصلی دوخته شده بود، اما ناگاه امام از در دیگری وارد تالار فرودگاه شد. «عزم و اراده و اقتدار در چهره شان موج می‌زد. اثری از خستگی، بی‌خوابی و نگرانی در ایشان ندیدم.» بیش از یکصد خبرنگار در همین هنگام از در اصلی داخل شدند. تالار پر شد از جمعیت که موج می خورد و به سمت امام می رفت. «احساس خطر کردیم و با صدای بلند از مردم خواستیم که از امام دور شوند، بر احساسات خود غلبه کنند. من و شماری از نزدیکان امام خود را عقب کشیدیم. جز آقای مطهری که داخل هواپیما رفته بود و هنگام خروج امام را همراهی کرده بود، کسی از خواص، کنار ایشان نبود...» خاطره رهبرانقلاب از روز ورود امام به میهن +تصاویر امام در مکانی که برای وی در نظر گرفته شده بود، ایستاد. چند جمله بیشتر نگفت. «هرچه پریشانی در دلها بود زدوده شد آرامش عجیبی به سراغ قلب‌هامان آمد. این دومین باری بود که سخن امام چنین طمأنینه‌ای در من ایجاد کرد...» پس از خروج از تالار فرودگاه در خودرو ویژه ای که آماده شده بود نشست. «وقتی وارد خیابان شدیم، انبوه جمعیت فشرده و هیجان زده از پیر و جوان، زن و کودک، موج می‌زد... استقبال کنندگان همراه کاروان و پیش و پس آن می دویدند، شعار می‌دادند، گلباران می کردند، شاد بودند...» امام راهی بهشت زهرا شدند. پس از پایان مراسم در بهشت زهرا امام و سید احمد خمینی با یک دستگاه آمبولانس از بهشت زهرا خارج و در بیابان‌های اطراف سوار هلی‌کوپتر شدند... بیمارستان هزار تخت خوابی [=امام خمینی] سرانجام محل فرود هلی‌کوپتر شد. کارکنان بیمارستان با این خیال که بیمار بدحالی داخل آن است به سمت هلی کوپتر دویدند. وقتی امام را دیدند، شوکه شدند، یکی از دکترهای بیمارستان خودرو ویژه خود را در اختیار آنان گذاشت. از بیمارستان خارج شدند. یکی از نگرانی‌های تمام نشدنی، عملی شدن تهدیدات ژنرال های شاه بود؛ اما، «مردم را می‌دیدی که اطراف مقر امام را مانند نگینی احاطه کرده بودند... در واقع یک سپر انسانی درست کرده بودند و سرنوشت خود را با امام و انقلاب گره زده بودند همین امر موجب شده بود که هر عملیات نظامی علیه مقر امام با پیچیدگی و چه بسا غیر ممکن بودن همراه باشد.» خاطره رهبرانقلاب از روز ورود امام به میهن +تصاویر *برگرفته از کتاب شرح اسم(زندگی نامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای) نوشته هدایت الله بهبودی منبع: مشرق
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ البکا
گذر ابراهیم خلیل الله به کربلا

گذر ابراهیم خلیل الله به کربلا


حضرت ابراهیم (ع ) سوار براسب بود که گذرش به سرزمین کربلا افتاد تا به محل شهادت حضرت ابى عبدالله (ع ) رسید، اسب حضرت بزمین خورد و حضرت ابراهیم (ع ) از اسب بزمین افتاد و سرش شکست و خونش ‍ جارى گشت و اشکش آمد و مخزون گردید. در آن حال شروع باستغفار کرد و فرمود: خدایا مگر چیزى از من سرزده که دچار این بلا شدم ؟ حضرت جبرئیل (ع ) نازل شد و فرمود: اى ابراهیم ؛ گناهى از تو سر نزد لیکن در اینجا نوه دختر پیغمبر خاتم انبیاء صلى علیه و پسر خاتم اوصیا کشته مى شود و این خونى که از تو جارى شد با خون او موافقت کرد. حضرت ابراهیم (ع ) با حالت حزن و اندوه فرمود: اى جبرئیل چه کسى او را مى کشد؟ جبرئیل فرمود: آن کسى که اهل آسمان و زمین او را لعنت کرده اند و قلم بدون اذن بر لوح به لعن او جارى شده ، و خداوند وحى فرمود: به قلم که تو مستحق ستایش و مدح و ثنا هستى ، بخاطر اینکه این لعن را نوشتى . حضرت ابراهیم (ع ) (محزون و گریان ) دستهایش را بلند کرد و یزید را زیاد لعن کرد و اسبش بازبان فصیح آمین گفت . حضرت ابراهیم (ع ) به اسبش فرمود: از نفرین من چه چیزى را متوجه شدى که آمین گفتى ؟ گفت : ابراهیم یکى از افتخارات من اینستکه که تو سوار بر من شوى و وقتى که به زمین خوردم و شما از پشت من افتادى خیلى خجالت کشیدم ، و مسببش هم یزید لعنتى بوده . (1) - متخب طریحى ، 49
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۷ ب.ظ البکا
وقت‌های خالی را با ذکر الهی پر کنید نه با سخنان بیهوده

وقت‌های خالی را با ذکر الهی پر کنید نه با سخنان بیهوده


رُوِیَ عَبدُاللهِ بن مسعود عَن رَسُول الله «صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» : قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ لِی بِتِجَارَةِ الْآخِرَةِ فَقَالَ لَا تُرِیحَنَّ لِسَانَکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنْ تَقُولَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَهَذِهِ التِّجَارَةُ الْمُرْبِحَة عبدالله بن مسعود می‌گوید: به پیامبر اکرم«صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما! من چگونه برای آخرتم تجارت کنم و برای قیامتم چه‌ کاری انجام دهم تا سود ببرم؟ «کَیْفَ لِی بِتِجَارَةِ الْآخِرَةِ». حضرت در جواب فرمودند: هیچ‌گاه زبانت را از ذکر خدا راحت نگذار! یعنی، ساکت ننشین! در حال راه رفتن هم ذکر خدا بگو! «فَقَالَ لَا تُرِیحَنَّ لِسَانَکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ». این یک مطلب کلّی بود که حضرت فرمودند. سپس حضرت چهار ذکر به او یاد دادند. فرمودند بگو: «‌سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ‌أَکْبَرُ». ذکر اوّل تنزیه خداوند است، «‌‌سُبْحَانَ اللَّهِ». ذکر دوم تحمید و ستایش خدا است، «الْحَمْدُ لِلَّه»ِ. ذکر سوم اعتراف به توحید و مسأله وحدانیّت خداوند است، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». و ذکر چهارم تکبیر است، «اللَّهُ أَکْبَرُ ». حضرت فرمودند: این چهار ذکر را دائم بگو! بی‌کار ننشین! بعد فرمودند: این برای آخرت تو تجارتی سودمند است، «فَهَذِهِ التِّجَارَةُ الْمُرْبِحَة». ما اوقات بسیاری را در شبانه روز به حسب ظاهر صحبت نمی‏کنیم. این وقت‌های خالی را با ذکر الهی پر کنید نه با سخنان بیهوده! حتّی در حال راه رفتن هم ذکر بگویید. این ذکری که حضرت به آن شخص آموزش دادند، یک مجموعه است، جامعیّت دارد. یکی از این اذکار را هم بگویید کافی است. لازم نیست که هر چهار ذکر با هم باشند. مثلاً «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»،ذکر توحیدی و ذکر خفی است، چون کسی متوجّه نمی‌شود، به خلوص هم نزدیکتر است. ذکر استغفار هم همین‌طور است، «اتوبُ إلَی اللهِ». پیامبر«صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» وقتی می‌خواستند استغفار کنند «اتوبُ إلَی اللهِ» می‌گفتند. در روایات متعدّد از امام باقر «علیه السلام» یا امام صادق «علیه السلام» داریم که می‌فرمودند: حضرت وقتی استغفار می کردند، «اتوبُ إلَی اللهِ» می‏گفتند. بحارالانوار ج74 ص 107
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ق.ظ البکا
جشن میلاد امام حسن عسکری

جشن میلاد امام حسن عسکری

جشن میلاد امام حسن عسکری در هیئت الزهرا سلام الله علیها پنجشنبه نهم بهمن ماه 1393

مدیحه سرایی :حاج اکبر مولایی

سخنران :حجت الاسلام نقویان

ستایشگری :حاج مهدی آصفی وحاج احد قدمی 

برای دریافت اطلاع از زمان جلسات هیئت الزهرا سلام الله علیها به سایت الکوثر مراجعه کنید


۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۵ ق.ظ البکا
چگونه حضرت معصومه را در زندگی خود درک کنیم

چگونه حضرت معصومه را در زندگی خود درک کنیم


موسی ابن جعفر علیه اسلام خداوند سی و پنج فرزند به او عطا کردند اما این دختر غوغا بود این قدر عظمت داشت ، هنوز به دنیا نیامده بود از پیامبر در موردش روایت نقل شده ،از امام صادق علیه السلام روایت دارد! خود موسی بن جعفر علیه السلام سفارش و احترام این دختر را کرد سفارش کردند به زیارت خانم امامان بعدی هم که آمدن آقا امام جواد علیه السلام آقا امام رضا علیه السلام سفارش کردند هرکس می‌خواهد همه اهل بیت علیهم السلام را زیارت کند خانم جان حضرت معصومه را زیارت کند ، این دختر بزرگ شد در نبود پدر! دارد هر وقت برایش خواستگار می‌آمد می‌فرمودند: باید پدرم از زندان آزاد شود! تا اینکه امام هفتم علیه السلام در زندان جان داد وبه شهادت رسید نوبت به امامت امام رضا علیه السلام رسید،بر اثر فشار بنی عباس و جنایتکاران دستگاه عباسی حضرت آمدند به ایران ، خواهر یک روز برادر را نمی‌بینه دیوانه می‌شود ،خانم خیلی منتظر ماند آقا امام رضا علیه السلام بیایند مدینه اما دید از آقا خبر نیست تا اینکه نامه آقا به دست خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها رسید خواهرم تو بیا به ایران به دیدن ما ،ما بیا اینجا گرفتاریم با عده ای از برادران و فامیل راه افتادند به ساوه رسیدند ایشان را زهر دادند بعضی نقل کردند چندتن از برادرانشان را جلوی چشمشان به شهادت رساندند حضرت مسموم شد و مریض و دیگر برادر را ندید یک طرف فراق برادر یک طرف مریضی بی بی زیاد نتوانستند در شهر قم دوام بیاورند. اما اگر از بی بی بپرسی یک نفر از شیعیان به حضرت بی احترامی نکرده همه شهر را چراغانی کردند علمای شهر قم مثل یک خادم دور ناقه می‌گشتند چنان عزت و احترام گذاشتند این خواهر زهر خوردن برادر را ندید و... لایوم یومک یا ابا عبدالله ..... . گوشه ای از مقامات حضرت فاطمه معصومه علیها السلام برای هر شیعه ای روشن است شفاعت - جلوه‌های قدسی با اذن خداوند - در بارگاه الهی پذیرفته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت می‌کند. قرآن و عترت شفاعت می‌کنند. دانشمندان و شهیدان شفاعت می‌کنند. خلاصه آنکه، علی علیه السلام فرمود" ما شفاعت می‌کنیم و دوستان ما نیز مقام شفاعت دارند." (1 ) حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز شفاعت می‌کند. گستره سفره شفاعتش به وسعت تاریخ تشیّع و عموم شیعیان است. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: " تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شیعَتِیَ الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ (2)؛ به شفاعت فاطمه معصومه، همه شیعیانم به بهشت می‌روند." استحقاق چنین مقام و منزلتی برای حضرت معصومه علیهاالسلام روشن و آشکار است. پیامبر اکرم فرمود: " کسی که قرآن را بیاموزد و احکام آن را پاس بدارد، خداوند او را اهل بهشت قرار می‌دهد و شفاعت او را درباره ده نفر از خویشاوندانش که همه سزاوار آتش باشند، می‌پذیرد." (3 ) همچنین فرمود: " در پرتو شفاعت یک نفر از امت من، جمعیتی بیش از افراد بنی تمیم به بهشت خواهند رفت." (4) نیز فرمود: «اهل بهشت در صف‌هایی منظم می‌ایستند. آنگاه یکی از دوزخیان، از مقابل یکی از آنان عبور می‌کند و به او می‌گوید: آیا یاد داری که یک روز از من آب خواستی و من تو را سیراب کردم؟ پس اکنون مرا یاری کن. در این هنگام آن شخص که اهل بهشت است برای او شفاعت می‌کند و نیز یکی از اهل جهنم بر یکی از اهل بهشت می‌گذرد و به او می‌گوید: آیا به خاطر داری که روزی آب وضو به تو دادم، پس مرا یاری کن. آن شخص او را شفاعت می‌کند.»(5) شیخ مفید می‌گوید: " وَ یَشْفَعُ الْمُؤْمِنُ البَرُّ، لِصَدیقِهِ الْمُؤْمِنِ المُذْنِبِ، فَتَنْفَعُهُ شَفاعَتُهُ و یُشَفِّعُهُ اللهُ وَ عَلی هذَا الْقَوْلِ اِجْماعُ اْلاِمامِیَّةِ "( 6 )؛ «مؤمن پارسا و نیکوکار برای دوست گناهکارش شفاعت می‌کند و خداوند، شفاعتش را می‌پذیرد و این مطلب، نزد عموم امامیه، پذیرفته شده است.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: "... وَ اِنَّ اَدْنَی الْمُؤْمِنِینَ شَفاعَةً یَشْفَعُ فی اَرْبَعینَ مِنْ اِخْوانِهِ ( 7 )؛ و کمترین مرتبه شفاعت مؤمن آن است که در باره چهل نفر از برادرانش شفاعت می‌کند." با توجه به این مجموعه روایات، آشکار و بدیهی است که در سایه رحمت واسعه خداوند رحمان و مکانت عرشی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، همه شیعیان به نور شفاعت آن حضرت وارد بهشت شوند.
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ب.ظ البکا
گریه حضرت زهرا سلام الله علیها

گریه حضرت زهرا سلام الله علیها


متقى ولائى و اهل دانش و دین شمس المحدثین حسینى فرمود که : براى ما نقل نمود معاصر جلیل حاج شیخ محمّد طاهر روضه خوان شوشترى که از متدیّنین و موثّقین در نجف اشرف است . من در طفولیت که به سنّ دوازده سالگى بودم در شب دوشنبه اى ساعت شش از شب گذشته بود به اتّفاق پدرم به مجلسى از مجالس عزادارى امام حسین (ع ) رفتیم که پدرم روضه بخواند چون وارد آن مجلس شدیم ، صاحب مجلس (که مشهدى رحیم نام داشت ) اعتراض کرد به پدرم که چرا دیر آمدى مردم در این وقت نمى آیند و باید ابتداء مجلس را زودتر قرار دهیم . از اعتراض او پدرم دلش شکست و گفت اى مشهدى رحیم بدانکه پیغمبر (ص ) على و حسن و حسین (علیهم السلام ) حاضرند و سوگند یاد مى کنم که بى بى فاطمه زهرا سلام اللّه علیها و فرزندان معصومش (علیهم السلام ) حاضرند شما غم نخورید انشاءاللّه تا هفته آینده مجلس شما بهتر و مرتب تر از این خواهد شد. پس پدرم با دل شکسته (از سخنان صاحب مجلس ) منبر رفت و مشغول به خواندن مصیبت شد تا شروع به خواندن مصیبت کرد و رسید به به خواندن اشعار دعبل ابن على خزاعى در آن وقت من در طرف راست منبر نشسته بودم که ناگاه پدرم رسید به این بیت : افاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات یک وقت ناله ضعیفى از طرف راست منبر بلند شد و به گوشم رسید که گویا زنى زمزمه مى کند چون گوش دادم شنیدم که گریه مى کرد و سخنانى مى فرمود که : از جمله سخنانش این بود که مى فرمود: (یا ولدى یا حسین ) یعنى اى فرزندم اى حسین (ع ) چون من متوجه سمت چپ و راست شدم کسى را ندیدم از این مسئله تعجب نمودم !! آنگاه یقین نمودم این صداى بى بى عالم زهراى اطهر سلام اللّه علیها مى باشد پس بى اختیار شدم و بر سر و سینه خود چنان زدم که پدرم از بالاى منبر متوجه من شد و گفت چه رسیده است تو را؟ من ساکت شدم ولى صداى ناله پى در پى مى آمد تا اینکه پدرم از منبر فرود آمد و آن ناله قطع شد چون از آن مجلس خارج شدیم پدرم به من فرمود به تو چه رسیده بود که در وقت مصیبت خواندن من تو بى طاقت شدى و حال اینکه این نحو اشعار را تو مى دانى . قصه را براى مرحوم پدرم نقل کردم آن مرحوم بى طاقت شده و مشغول بگریه کردن شد و مرا دعا نمود که با محمّد و آل او صلوات اللّه علیهم اجمعین محشور شوم آنگاه فرمود: منهم با تو باشم . چون هفته دیگر شد در همان وقت هفته گذشته به آن مجلس رفتیم ناگاه دیدم مملو از جمعیت است که من ایشان را نمى شناختم و نور از صورت هاى ایشان متصاعد بود پس تعجب نمودم !!! با خود گفتم : اینها مردمان نجف نیستند. و یقین نمودم که اینها انوار اللّه اند که براى خوشنودى صاحب آن مجلس حاضر شده اند. و بعد از آن قضیه تمام هفته هائیکه آن مشهدى رحیم روضه داشت ، ازدحام کثیرى مى شد تا اینکه بانى مجلس فوت شد مجلس تعطیل گردید. و من این سرگذشت را مى گویم در حالیکه شاهد مى گیرم بر خود خدا را که در گفتار خود صادقم .
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
البکا