رُوِیَ عَبدُاللهِ بن مسعود عَن رَسُول الله «صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» : قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ لِی بِتِجَارَةِ الْآخِرَةِ فَقَالَ لَا تُرِیحَنَّ لِسَانَکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنْ تَقُولَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَهَذِهِ التِّجَارَةُ الْمُرْبِحَة عبدالله بن مسعود می‌گوید: به پیامبر اکرم«صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما! من چگونه برای آخرتم تجارت کنم و برای قیامتم چه‌ کاری انجام دهم تا سود ببرم؟ «کَیْفَ لِی بِتِجَارَةِ الْآخِرَةِ». حضرت در جواب فرمودند: هیچ‌گاه زبانت را از ذکر خدا راحت نگذار! یعنی، ساکت ننشین! در حال راه رفتن هم ذکر خدا بگو! «فَقَالَ لَا تُرِیحَنَّ لِسَانَکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ». این یک مطلب کلّی بود که حضرت فرمودند. سپس حضرت چهار ذکر به او یاد دادند. فرمودند بگو: «‌سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ‌أَکْبَرُ». ذکر اوّل تنزیه خداوند است، «‌‌سُبْحَانَ اللَّهِ». ذکر دوم تحمید و ستایش خدا است، «الْحَمْدُ لِلَّه»ِ. ذکر سوم اعتراف به توحید و مسأله وحدانیّت خداوند است، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». و ذکر چهارم تکبیر است، «اللَّهُ أَکْبَرُ ». حضرت فرمودند: این چهار ذکر را دائم بگو! بی‌کار ننشین! بعد فرمودند: این برای آخرت تو تجارتی سودمند است، «فَهَذِهِ التِّجَارَةُ الْمُرْبِحَة». ما اوقات بسیاری را در شبانه روز به حسب ظاهر صحبت نمی‏کنیم. این وقت‌های خالی را با ذکر الهی پر کنید نه با سخنان بیهوده! حتّی در حال راه رفتن هم ذکر بگویید. این ذکری که حضرت به آن شخص آموزش دادند، یک مجموعه است، جامعیّت دارد. یکی از این اذکار را هم بگویید کافی است. لازم نیست که هر چهار ذکر با هم باشند. مثلاً «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»،ذکر توحیدی و ذکر خفی است، چون کسی متوجّه نمی‌شود، به خلوص هم نزدیکتر است. ذکر استغفار هم همین‌طور است، «اتوبُ إلَی اللهِ». پیامبر«صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم» وقتی می‌خواستند استغفار کنند «اتوبُ إلَی اللهِ» می‌گفتند. در روایات متعدّد از امام باقر «علیه السلام» یا امام صادق «علیه السلام» داریم که می‌فرمودند: حضرت وقتی استغفار می کردند، «اتوبُ إلَی اللهِ» می‏گفتند. بحارالانوار ج74 ص 107