جمیع حالات امام حسین (ع ) اسبات حزن و گریه پیغمبربود. چنانکه هر وقت او را به دوش مبارک بر میداشت و سرش بر دوش او تکیه مى کرد بیاد مى آورد سر او را بر روى نیزه ها....، پس مى گریست . و به اصحاب مى فرمود: گویا مى بینم اسیران را بر شتران و سر فرزندانم را بصورت هدیه براى یزید مى برند. چون به دامان مى نشاند نظر به صورت او مى نمود و مى گریست ، و مى فرمود: یابن عباس گویا مى بینم او را که ریشش را به خونش خضاب نموده اند و هر چند طلب یارى مى کند کسى یاریش نمى کند و چون روز عید جامه (لباس ) جدید مى پوشید میگریست ، گویا به یاد مى آورد که او را برهنه بر خاک مى اندازند، و چون بر سرسفره مى نشست با جد و پدر و مادر و برادر، طعام میخورد، پیغمبر (ص ) اول خوشحال مى شد، بعد به گریه در مى آمد، و گویا به یاد مى آورد تشنگى خود و اطفالش را که دنیا جلو چشمشان از شدت عطش سیاه مى شود، و همه متفرق مى شوند، و بعضى را مى کشند، و بعضى را اسیر مى نمایند. و چون گلویش را مى بوسید مى گریست ، و گاهى با امیرالمؤ منین (ع ) مى فرمود: او را نگاه دار، آنگاه تمام بدنش را مى بوسید و مى گریست ، عرض کرد: چرا گریه مى کنید؟ میفرمود: موضع شمشیرها را مى بوسم ، و گاهى لب و دندانش را مى بوسید، گویا یاد مى آورد چوب خیزران در مجلس یزید و ابن زیاد ( لعنة الله علیهم) را، چنانکه زیدبن ارقم در نزد ابن زیاد حاضر بود، چون این حرکت شنیع را دید، فریاد برآورد که چوبت را از این لبهاى مبارک بردار که قسم به آن خدائى که غیر او خدائى نیست دیدم دندانهاى پیغمبر (ص ) را که بر این دندانها گذاشته شده بود و آن را مى بوسید. (1) 1- ترجمه کتاب خصائص الحسینیه ص228ا