دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ
البکا
متّقى صالح مرحوم محمّدرحیم اسماعیل بیگ که در توسّل به اهلبیت (علیهم السلام ) و علاقه قلبى به حضرت سیدالشهداء (ع ) کم نظیر و از این باب رحمت برکات صورى و معنوى نصیبش شده و در ماه رمضان 87 به رحمت ایزدى واصل شده نقل فرمود:
من در سن شش سالگى مبتلا بدرد چشم شدم و تا سه سال گرفتار بودم و عاقبت از هر دو چشم کور گردیدم .
در ماه محرم ایّام عاشوراء در منزل دائى بزرگوارم مرحوم حاج محمّد تقى اسماعیل بیگ روضه خوانى بود و من هم بآنجا رفته بودم چون هوا گرم بود شربت بمردم مى دادند.
از دائى خواهش کردم که من بمردم شربت دهم . گفت : تو چشم ندارى و نمى توانى .
گفتم : یک نفر چشم دار همراه من کنید تا مرا یارى کند قبول نموده و من با کمک خودش مقدارى به مردم شربت دادم ... در این اثناء مرحوم معین الشریعة اصطهباناتى منبر رفته و روضه حضرت زینب (علیهاالسلام ) را مى خواند و من سخت متاءثّر و گریان شدم تا اینکه از خود بى خود شدم در آن حال مجلّله اى که دانستم حضرت زینب (علیهاالسلام ) است دست مبارک بر دو چشم من کشید و فرمود: خوب شدى و دیگر چشم درد نمى گیرى .
پس چشم گشودم اهل مجلس را دیدم شاد و فرحناک خدمت دائى خود دویدم تمام اهل مجلس منقلب و اطراف مرا گرفتند به امر دائى ام مرا در اطاقى برده و مردم را متفرق نمودند.
و نقل مى کند که در چند سال قبل مشغول آزمایش بودم و غافل بودم از اینکه نزدیکم ظرف پر از الکل است کبریت را روشن نموده ناگاه الکل مشتعل شد و تمام بدن از سر تا پا را آتش زد مگر چشمانم را چند ماه در مریضخانه مشغول معالجه بودم از من مى پرسیدند چه شده که چشمت سالم مانده .
گفتم : عطاى خانم حضرت زینب (علیهاالسلام ) برکت مجلس روضه آقام امام حسین (ع ) است و وعده فرمودند که تا آخر عمر چشمم درد نگیرد.(1)
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۰
۱
۰
البکا