مرحوم سید بن طاووس رضوان اللّه تعالى علیه نقل نموده از محمد بن داود که گفت : همسایه اى داشتم معروف به على بن محمد بود که ایشان برایم گفت من از ایام جوانى هرماه بزیارت حضرت امام حسین (ع ) میرفتم تا اینکه سن من بالا رفت و نیروى جسمیم ضعیف شد و یک چند وقتى زیارت را ترک کردم ، پس از مدتى بقصد زیارت پیاده حرکت کردم پس از چند روز بکربلا رسیدم و بزیارت آقا امام حسین (ع ) نائل شدم و دو رکعت نماز بجا آوردم و بعد از زیارت و نماز از فرط خستگى راه کنار حرم خوابم برد. در عالم خواب دیدم مشرف شدم خدمت آقاى خودم ابى عبداللّه الحسین (ع ) حضرت رویشان را به بنده کرد و فرمود: اى على چرا به من جفا کردى با اینکه نسبت بمن خوبى و نیکى مى کردى ؟ عرضکردم : اى سیدى اى آقاى من بدنم ضعیف شده و توانایى خود را ازدست دادم و توان آمدن ندارم و چون فهمیده ام آخر عمرم است و با آن حالى که داشتم این چند روز راه را به عشق شما بزیارت آمدم و روایتى از شما شنیدم دوست داشتم آن را از خود شما بشنوم . حضرت فرمود آن روایت رابگو: گفتم چنین نقل شده که (قال من زارنى فى حیوتى زرته بعد وفاته ) هر که مرا در حال حیاتش ‍ زیارت کند و بزیارت من نائل گردد من هم بعد از وفاتش او را زیارت میکنم و بزیارت او مى آیم حضرت فرمود بله من گفته ام ، حتى اگر او را (زیارت کننده ام را) در آتش ببینم نجاتش خواهم داد. (1) مقصود ما از کعبه و بتخانه کوى تست رجارویم روى دل ما بسوى تست این بس بود شگفت که جاى تودردلست وین دل هنوز درطلب جستجوى تست خوانند دیگران بزبان ،مرا گرتوراکام وزبان ودل همه درگفتگوى تست گفتى بوقت مرگ نهم پاى برسرت جانم بلب رسیده و درآرزوى تست 1- زندگانى عشق ، 185، نقل داراالسلام نورى ، 2، ص 138