یک روز عید حضرت امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) به حجره جدشان حضرت رسول الله (ص ) وارد شدند و فرمودند: یا جداّه امروز روز عید است و فرزندان عرب همه با لباسهاى رنگارنگ خود را آراسته اند و لباسهاى نو پوشیده اند و ما لباس نو نداریم و براى همین کار هم خدمت شما آمده ایم که فکرى بحال ما کنید. حضرت حال آنها را بررسى کرد و گریه اى نمود... تا آنجا که دو قطعه لباس از بهشت که به کمک حضرت جبرئیل (ع ) یکى براى امام حسن لباس سبز و دیگرى براى امام حسین (ع ) لباس سرخ آورد و آنها پوشیدند و خوشحال شدند حضرت جبرئیل وقتى این حالات را مشاهده نمود، گریه نمود. حضرت رسول (ص ) فرمود: اى برادرم اى جبرئیل در یک مثل امروزى که فرزندان من شاد و خرسند هستند، تو چرا گریه مى کنى و مهموم و مغموم و محزون هستى ؟! ترا بخدا قسمت مى دهم که اگر خبرى هست به من بگو و مرا از این ناراحتى برهان . حضرت جبرئیل فرمود: اى رسول خدا بدان اینکه براى دو فرزندت رنگ مختلف اختیار گردید. یکى حضرت حسن ناچار است زهر بنوشد و از شدت زهر رنگش سبز مى شود. و حضرت حسین را ذبح مى کنند و بدنش را با خونش خضاب مى کنند. در اینجا پیامبر (ص ) خیلى گریه کرد.(1) - بحار الا نوار: 44، 245