صل الله علی الباکین علی الحسین

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه بر حسین» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ البکا
گریه حضرت سلیمان نبی بر امام حسین علیه السلام

گریه حضرت سلیمان نبی بر امام حسین علیه السلام


روزى حضرت سلیمان على نبینا وآله و (ع ) روى فرش و بساطش با لشکریان نشسته بود و در هوا سیر مى کرد، باد بساط آن حضرت را بسوى مقصد حرکت مى داد. در مسیر راه گذرش به سرزمین کربلا افتاد، ناگاه بساط حضرت سه مرتبه دور خودش پیچید بطورى که حضرت و لشکریانش همه ترسیدند که سقوط کنند. بعد باد آرام گرفت و ساکت شد و بساط و فرش را در سرزمین کربلا فرود آورد. حضرت سلیمان (ع ) ناراحت شد و باد را توبیخ کرد و فرمود: چرا اینجورى شدى و چرا اینجا فرود آمدى ؟! باد بامر پروردگار متعال شروع به روضه خوانى و مرثیه خوانى و ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء نمود و گفت : اى سلیمان در همینجا حسین (ع ) را بقتل رسانیدند. همینجا بود که نوه پیغمبر اسلام محمد مختار (ص ) و پسر على کرار را شهید کردند. حضرت سلیمان (ع ) گریه کرد و بعد فرمود: چه کسى او را شهید مى کند؟! گفت : یزید پلید که نفرین شده تمام آسمان و زمین است . حضرت سلیمان (ع ) هر دو دستشان را بالا بردند. و یزید و اتباعش را نفرین کردند و تمام لشکریان از انس وجن ... آمین گفتند. سپس باد وزیدن گرفت و بساط و فرش را بحرکت در آورد. (1) - بحار، 44، 244 منتخب 50 ناسخ 1، 274
۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۳۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
البکا
چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ب.ظ البکا
خاک اشک زا

خاک اشک زا


حضرت على (ع ) فرمود: یکروز خدمت حضرت پیغمبراکرم (ص ) وارد شدم ، دیدم چشمان مبارک حضرت گریان است ، عرضکردم : پدر و مادرم فداى شما اى پیغمبر خدا چه شده ؟! آیا کسى شما را ناراحت کرده ؟! چرا گریه مى کنید؟! حضرت رسول (ص ) فرمود: چند لحظه قبل حضرت جبرئیل (ع ) نزد من آمده بود و به من فرمود: حسین در (کنار) شّط فرات کشته مى شود بعد فرمود: آیا مى خواهى از تربتش استشامم کنى ؟ گفتم : بله دستش را دراز کرد و مشتى از آن خاک برداشت و آن را به من داد مقدارى بوئیدم ، بى اختیار اشکم جارى شد و اسم آن سرزمین کربلا است .(1) ترجمه کتاب خصائص الحسینیه ص226
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۱۱ ب.ظ البکا
تربت خونین در کفن

تربت خونین در کفن


مرحوم مغفور جنت مکان حاجى مؤ من رحمة اللّه علیه فرمود: مخدره محترمه اى (که نماز جمعه اش را ترک نمى کرد) بمن خبر داد که مقدار نخودى تربت اصلى حضرت امام حسین (ع ) بمن رسیده و آنرا جوف کفن خود گذارده ام و هر سال روز عاشورا خونى مى شود بطورى که رطوبت خون ها به کفن سرایت مى کند و بعد تدریجا خشک مى شود. از آن مخدره خواهش کردم ، که روز عاشورا به منزلش بروم و آن را ببینم قبول کرد. روز عاشورا رفتم بمنزل آن مخدره بقچه کفنش را آورد و باز کرد. حلقه اى از حلقه خون در کفن مشاهده نمودم و تربت مبارک را دیدم همانطورى که آن مخدره گفته بود تر و خونین و علاوه لرزان است . از دیدن آن منظره و تصور بزرگى مصیبت آن حضرت سخت گریان و نالان و از خود بیخود شدم . (1)
۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
البکا
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ب.ظ البکا
سر به نیزه

سر به نیزه


روزى پیغمبر اکرم (ص ) در مسجد نشسته بودند، که جمعى از قریش ‍ وارد شدند و با آنها ابن سعد ملعون هم بود. رنگ پیغمبر (ص ) متغیّر شد و حالش دگرگون گردید، اصحاب عرضکردند: یارسول الله تو را چه مى شود؟! حضرت فرمود: به یاد آوردم آنچه بر اهل بیت من وارد مى شود از کشتن وزدن و سّب و شتم و پریشان و در بدرى و اوّل سرى که بر سر نیزه مى شود سر فرزندم حسین خواهد بود. (1) - منبع کتاب خصائص حسینیه ، 229 نوشته شیخ جعفر شوشتری
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۱۵ ب.ظ البکا
'گریه حضرت زکریا بر امام حسین علیه السلام

'گریه حضرت زکریا بر امام حسین علیه السلام


حضرت زکریا (ع ) از پروردگار متعال خواست که اسماء خسمه پنج تن آل عبا (علیهم السلام ) را به او بیاموزد. جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن (علیهم السلام ) را به او یاد داد. وقتى که حضرت زکریا (ع ) اسم حضرت محمد(ص ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و حسن (ع ) را مى فرمود، هم و غم او برداشته مى شد و اندوهش بر طرف مى گشت ، ولى وقتى که اسم حضرت حسین (ع ) را فرمود، گریه گلوگیر او مى شد و پشت سر هم نفس مى زد. روزى فرمود: خداوندا چرا من وقتى اسم آن چهار حضرت را مى برم با نام آنها غم و غصه ام بر طرف مى شود ولى تا اسم حسین را مى برم اشک از چشمانم سرازیر مى شود. و نفسم منقطع و هیجانى مى شود؟! خداوند تبارک و تعالى ، حضرت زکریا را از قصه امام حسین (ع ) با خبر کرد و روضه کربلا را براى آن حضرت تعریف کرد. و به او فرمود: کهیعص .کاف : اسم کربلااست . هاء: هلاک عترت طاهره . یاء: یزید قاتل ظلم کنند بر حسین (ع ). عین : عطش حسین (ع ). صاد: صبر حسین (ع ) بر مصائب . وقتى که حضرت زکریا (ع ) این کلمات را شنید، سه روز درب مسجد را بست و از رفت و آمد مردم به مسجد ممانعت نمود و مشغول گریه وزارى و مرثیه خوانى شد.(1) 1- بحار الا نوار: 44، 223 2- گلهاى اشک ، ص 111
۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ البکا
گذر ابراهیم خلیل الله به کربلا

گذر ابراهیم خلیل الله به کربلا


حضرت ابراهیم (ع ) سوار براسب بود که گذرش به سرزمین کربلا افتاد تا به محل شهادت حضرت ابى عبدالله (ع ) رسید، اسب حضرت بزمین خورد و حضرت ابراهیم (ع ) از اسب بزمین افتاد و سرش شکست و خونش ‍ جارى گشت و اشکش آمد و مخزون گردید. در آن حال شروع باستغفار کرد و فرمود: خدایا مگر چیزى از من سرزده که دچار این بلا شدم ؟ حضرت جبرئیل (ع ) نازل شد و فرمود: اى ابراهیم ؛ گناهى از تو سر نزد لیکن در اینجا نوه دختر پیغمبر خاتم انبیاء صلى علیه و پسر خاتم اوصیا کشته مى شود و این خونى که از تو جارى شد با خون او موافقت کرد. حضرت ابراهیم (ع ) با حالت حزن و اندوه فرمود: اى جبرئیل چه کسى او را مى کشد؟ جبرئیل فرمود: آن کسى که اهل آسمان و زمین او را لعنت کرده اند و قلم بدون اذن بر لوح به لعن او جارى شده ، و خداوند وحى فرمود: به قلم که تو مستحق ستایش و مدح و ثنا هستى ، بخاطر اینکه این لعن را نوشتى . حضرت ابراهیم (ع ) (محزون و گریان ) دستهایش را بلند کرد و یزید را زیاد لعن کرد و اسبش بازبان فصیح آمین گفت . حضرت ابراهیم (ع ) به اسبش فرمود: از نفرین من چه چیزى را متوجه شدى که آمین گفتى ؟ گفت : ابراهیم یکى از افتخارات من اینستکه که تو سوار بر من شوى و وقتى که به زمین خوردم و شما از پشت من افتادى خیلى خجالت کشیدم ، و مسببش هم یزید لعنتى بوده . (1) - متخب طریحى ، 49
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ب.ظ البکا
گریه حضرت زهرا سلام الله علیها

گریه حضرت زهرا سلام الله علیها


متقى ولائى و اهل دانش و دین شمس المحدثین حسینى فرمود که : براى ما نقل نمود معاصر جلیل حاج شیخ محمّد طاهر روضه خوان شوشترى که از متدیّنین و موثّقین در نجف اشرف است . من در طفولیت که به سنّ دوازده سالگى بودم در شب دوشنبه اى ساعت شش از شب گذشته بود به اتّفاق پدرم به مجلسى از مجالس عزادارى امام حسین (ع ) رفتیم که پدرم روضه بخواند چون وارد آن مجلس شدیم ، صاحب مجلس (که مشهدى رحیم نام داشت ) اعتراض کرد به پدرم که چرا دیر آمدى مردم در این وقت نمى آیند و باید ابتداء مجلس را زودتر قرار دهیم . از اعتراض او پدرم دلش شکست و گفت اى مشهدى رحیم بدانکه پیغمبر (ص ) على و حسن و حسین (علیهم السلام ) حاضرند و سوگند یاد مى کنم که بى بى فاطمه زهرا سلام اللّه علیها و فرزندان معصومش (علیهم السلام ) حاضرند شما غم نخورید انشاءاللّه تا هفته آینده مجلس شما بهتر و مرتب تر از این خواهد شد. پس پدرم با دل شکسته (از سخنان صاحب مجلس ) منبر رفت و مشغول به خواندن مصیبت شد تا شروع به خواندن مصیبت کرد و رسید به به خواندن اشعار دعبل ابن على خزاعى در آن وقت من در طرف راست منبر نشسته بودم که ناگاه پدرم رسید به این بیت : افاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات یک وقت ناله ضعیفى از طرف راست منبر بلند شد و به گوشم رسید که گویا زنى زمزمه مى کند چون گوش دادم شنیدم که گریه مى کرد و سخنانى مى فرمود که : از جمله سخنانش این بود که مى فرمود: (یا ولدى یا حسین ) یعنى اى فرزندم اى حسین (ع ) چون من متوجه سمت چپ و راست شدم کسى را ندیدم از این مسئله تعجب نمودم !! آنگاه یقین نمودم این صداى بى بى عالم زهراى اطهر سلام اللّه علیها مى باشد پس بى اختیار شدم و بر سر و سینه خود چنان زدم که پدرم از بالاى منبر متوجه من شد و گفت چه رسیده است تو را؟ من ساکت شدم ولى صداى ناله پى در پى مى آمد تا اینکه پدرم از منبر فرود آمد و آن ناله قطع شد چون از آن مجلس خارج شدیم پدرم به من فرمود به تو چه رسیده بود که در وقت مصیبت خواندن من تو بى طاقت شدى و حال اینکه این نحو اشعار را تو مى دانى . قصه را براى مرحوم پدرم نقل کردم آن مرحوم بى طاقت شده و مشغول بگریه کردن شد و مرا دعا نمود که با محمّد و آل او صلوات اللّه علیهم اجمعین محشور شوم آنگاه فرمود: منهم با تو باشم . چون هفته دیگر شد در همان وقت هفته گذشته به آن مجلس رفتیم ناگاه دیدم مملو از جمعیت است که من ایشان را نمى شناختم و نور از صورت هاى ایشان متصاعد بود پس تعجب نمودم !!! با خود گفتم : اینها مردمان نجف نیستند. و یقین نمودم که اینها انوار اللّه اند که براى خوشنودى صاحب آن مجلس حاضر شده اند. و بعد از آن قضیه تمام هفته هائیکه آن مشهدى رحیم روضه داشت ، ازدحام کثیرى مى شد تا اینکه بانى مجلس فوت شد مجلس تعطیل گردید. و من این سرگذشت را مى گویم در حالیکه شاهد مى گیرم بر خود خدا را که در گفتار خود صادقم .
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
البکا
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ البکا
معجزه مجلس عزای سید الشهدا

معجزه مجلس عزای سید الشهدا


متّقى صالح مرحوم محمّدرحیم اسماعیل بیگ که در توسّل به اهلبیت (علیهم السلام ) و علاقه قلبى به حضرت سیدالشهداء (ع ) کم نظیر و از این باب رحمت برکات صورى و معنوى نصیبش شده و در ماه رمضان 87 به رحمت ایزدى واصل شده نقل فرمود: من در سن شش سالگى مبتلا بدرد چشم شدم و تا سه سال گرفتار بودم و عاقبت از هر دو چشم کور گردیدم . در ماه محرم ایّام عاشوراء در منزل دائى بزرگوارم مرحوم حاج محمّد تقى اسماعیل بیگ روضه خوانى بود و من هم بآنجا رفته بودم چون هوا گرم بود شربت بمردم مى دادند. از دائى خواهش کردم که من بمردم شربت دهم . گفت : تو چشم ندارى و نمى توانى . گفتم : یک نفر چشم دار همراه من کنید تا مرا یارى کند قبول نموده و من با کمک خودش مقدارى به مردم شربت دادم ... در این اثناء مرحوم معین الشریعة اصطهباناتى منبر رفته و روضه حضرت زینب (علیهاالسلام ) را مى خواند و من سخت متاءثّر و گریان شدم تا اینکه از خود بى خود شدم در آن حال مجلّله اى که دانستم حضرت زینب (علیهاالسلام ) است دست مبارک بر دو چشم من کشید و فرمود: خوب شدى و دیگر چشم درد نمى گیرى . پس چشم گشودم اهل مجلس را دیدم شاد و فرحناک خدمت دائى خود دویدم تمام اهل مجلس منقلب و اطراف مرا گرفتند به امر دائى ام مرا در اطاقى برده و مردم را متفرق نمودند. و نقل مى کند که در چند سال قبل مشغول آزمایش بودم و غافل بودم از اینکه نزدیکم ظرف پر از الکل است کبریت را روشن نموده ناگاه الکل مشتعل شد و تمام بدن از سر تا پا را آتش زد مگر چشمانم را چند ماه در مریضخانه مشغول معالجه بودم از من مى پرسیدند چه شده که چشمت سالم مانده . گفتم : عطاى خانم حضرت زینب (علیهاالسلام ) برکت مجلس روضه آقام امام حسین (ع ) است و وعده فرمودند که تا آخر عمر چشمم درد نگیرد.(1)
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
البکا
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۳۵ ق.ظ البکا
فضیلت گریه برای حسین علیه السلام

فضیلت گریه برای حسین علیه السلام


هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می‎گرداند. همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می‌ریزد، عشق حضور دارد ولی آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله‌های منطقی می‌سازد عقل حاضر است. بنابراین همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده می‌تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نیز می‌تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد. از این رو گریه حضرت زینب علیهاالسلام بر اهل بیت علیهم السّلام گریه عاطفی و گریه پیام‌آور و یک نوع نهی از منکر و شعار شورانگیز و سوزاننده و رسواگر طاغوتیان و ستمگران بود. بر همین اساس است که پیامبر اکرم و امامان علیهم السّلام کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کرده‌اند تا یاد حسین در همه قرون و اعصار در خاطره‌ها زنده بماند.
۰۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
البکا